پسته کوچولوی ما

اولین سونوگرافی

پسته ی قشنگم امروز روز سخت ولی خوبی بود. دیروز عصر که تعطیل بود و خونه بودم شروع کردم به کمی کار کردن. تمیز کاری و آشپزی. آخر شب قسمت دلم که شما توشی شروع کرد درد گرفتن و هی بدتر شد! اینقدر درد میکرد که تا صبح نخوابیدم. امروز برای اولین بار بخاطر شما نرفتم سر کار. آخه صبح دیدم که هم خسته ام و هم هنوز دلم درد میکنه! خیلی نگران پسته ی قشنگم بودم!  ظهر زنگ زدم و برای سونوگرافی 18 هفتگی وقت گرفتم. بهم 19 نوامبر وقت داد. واقعا بی صبرانه منتظریم که اون روز برسه! هم دلمون برای دیدن کوچولومون تنگ شده و هم دوست داریم زودتر بدونیم که جنسیت شما چیه که بدونیم اسم کوچولومون رو چی میخوایم بزاریم! -------------------------------- برگشت به ر...
29 مهر 1393

روز 101

اول برای پسته: پسته ی مامان الان 101 روزه که داریمت. از اونجایی که من از اون مامانهای همیشه نگران هستم، بهم پیشنهاد شد که داپلر بخرم. ولی از اونجاییکه میدونستم تا قبل از هفته ی 12 داپلر نمیتونه صدای قلب بچه رو به خوبی تشخیص بده، صبر کردم! چون نمیخواستم با نشنیدن صدای قلبت یه وقت دلهره بگیرم! بالاخره دو هفته پیش آنلاین سفارش دادیم و هر روز صندوق رو چک میکردیم بلکه رسیده باشه! امروز بالاخره داپلر به دستمون رسید و  برای اولین بار صدای قلب کوچولوی نازت رو شنیدیم. خیلی تند میزد! ولی فوق العاده حس قشنگی بود. حس واقعا بودنت!  -----------------------------  حالا یکمی از چندماه گذشته بگم! وقتی که من و بابای پسته از وجودش ب...
26 مهر 1393

روز نخست

دو هفته ای بود که حس و حال خاصی داشتم. دردهای خاص و خستگی عجیب! آخرش قبول کردم که احتمالا بدنم در حال آماده شدن برای قبول یک مسئولت جدیده! مسئولیت بزرگ کردن یک بچه!  همین شد که همسر جان رو فرستادم برای خرید یک Home Test. ولی از اونجاییکه باورم نمیشد که واقعی باشه و فکر میکردم همش زاده ی فکر و خیالات و آرزوهام است، خیلی جدی به سراغش نرفتم. وقتی که نتیجه ی آزمایش روی صفحه نشون داده شد، با بی خیالی تمام یک نیم نگاهی بهش انداختم و بعد خودم رو توی آینه نگاه کردم. در همین لحظه بود که با یادآوری اینکه دو خط روی صفحه دیده بودم، یهو یادم اومد که قبلا خونده بودم دو خط صورتی نشانه ی مثبت بودن آزمایشه!! بلافاصله نگاه دیگه ای به صفحه انداختم و دی...
17 مهر 1393
1